English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emergency works U کارهای اضطراری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
emergency generator set U دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
coactive U اضطراری
emergencies U اضطراری
auxiliaries U اضطراری
auxiliary U اضطراری
involuntary U اضطراری
emergency U اضطراری
compulsive U اضطراری
emergency transmitter U فرستنده اضطراری
emergency switch U کلید اضطراری
bingo field U فرودگاه اضطراری
emergency treatment U معالجه اضطراری
insurance stockage U ذخیره اضطراری
emergency antenna U انتن اضطراری
missed approach U فرود اضطراری
emergency shelter U پناهگاه اضطراری
standby battery U باتری اضطراری
emergency valve U شیر اضطراری
emergency station U محل اضطراری
emergency scramble U رهگیری اضطراری
emergency lamp U لامپ اضطراری
emergency fund U وجوه اضطراری
emergency exit U خروج اضطراری
emergency lighting U روشنایی اضطراری
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
emergency conditions U شرایط اضطراری
emergency maintenance U نگهداشت اضطراری
emergency cartridge U کارتریج اضطراری
emergency burial U تدفین اضطراری
emergency brake U ترمز اضطراری
emergency air U هوای اضطراری
emergency measure U سنجش اضطراری
emergency priority U تقدم اضطراری
emergency push button U تکمه اضطراری
emergency ration U جیره اضطراری
emergency repair U تعمیر اضطراری
emergency risk U ریسک اضطراری
emergency leave U مرخصی اضطراری
emergency exit U در خروج اضطراری
mayday U پیام اضطراری
maydays U پیام اضطراری
ditching U فرود اضطراری
landing mat U باند فرود اضطراری
Where is the emergency exit? U در خروج اضطراری کجاست؟
emergency call U خبر یا مکالمه اضطراری
air defense emergency U وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
emergency U فوق العاده اضطراری
emergencies U فوق العاده اضطراری
emergency brake equipment U تجهیزات ترمز اضطراری
emergency operation U بهره برداری اضطراری
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
emergency leave U سطح اماد اضطراری
accident ambulance U اتومبیل اضطراری برای حوادث
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
fall back U سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
ditching U فرود اضطراری هواپیما روی اب
autorotation U روش فرود اضطراری هلیکوپتر
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
emergency complement U تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
fire escapes U خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttle U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttled U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttles U غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escape U خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttling U غرق کردن اضطراری ناو هبله
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
lunces U کارهای غریب
earth work U کارهای خاکی
meshwork U کارهای مشبک
miscellaneous works U کارهای مختلف
daily round U کارهای روزانه
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
diabolism U کارهای شیطانی
temporary works U کارهای موقت
previous work U کارهای قبلی
preliminary works U کارهای مقدماتی
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
wirework U کارهای سیمی
the galleys U کارهای سخت
auxiliary work U کارهای اضافی
interior affairs U کارهای درونی
cementation U کارهای سیمانی
incidental works U کارهای اتفاقی
chore U کارهای عادی و روزمره
chores U کارهای عادی و روزمره
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
light housekeeping U کارهای خانه داری
welfare work U کارهای عام المنفعه
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
logjam U کارهای عقب افتاده
navvies U کارگر کارهای خاکی
navvy U کارگر کارهای خاکی
foppery U جلفی کارهای جلف
public works U کارهای ساختمانی همگانی
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
diabolize U کارهای شیطانی کردن
mundane affairs U کارهای این جهان
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
Emergeny exit . U پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
defense emergency U مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
squawk may day U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
overseer of the poor U ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
payola U وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
prints U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
printed U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
thaumaturge U کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
foregrounding U اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
apl U زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
pl/ U زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
foreground U فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
presidential call U فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
language U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
emergency loading U بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
bureaus U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureau U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
basics U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
TDS U سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
flexibility U توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com